رادمان جان پسر گلم:از روزهای اول تولدت ماشین سواری رو خیلی دوست داشتی وقتی میخواستیم با هم بریم بیرون تمام مدتی که من شما ووسایلت رو توی ماشین جابجا میکردم گریه میکردی ولی همین که استارت میزدم با اینکه خیلی کوچولو بودی متوجه میشدی وتا رسیدن به مقصد آروم بودی امروز هم همین کار رو کردی من هم برای اینکه شما آروم بشی شما رو روی صندلی نشوندم وکمربند بستم یه مقدار استرس داشتم ولی مثل اینکه این حالت رو خیلی دوست داشتی واصلا گریه نکردی واقعابدون هیچ اغراقی مثل یه تیکه آقا نشسته بودی یکی دیگه از چیزهایی که دوست داری چادر مادرته که هروقت میبینیش نیشت باز میشه اما وقتی پدر ومادر با دوربینشون سر میرسند شما بطور کلی بازیتو فرامو...