رادمان جونرادمان جون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

رادمان جون

اولین آرایشگاه رادمان خان

دیروز سه شنبه 93/3/6  روز مبعث پیامبر (ص) من وشما وپدرت رفتیم بیرون که اگه شد موهای شما رو کوتاه کنیم اولش خیلی خوب بودی با آقای آرایشگر ارتباط خوبی برقرار کردی ولی همین که دست به سرت زدند آرایشگاه گرفتی روی سرت به هیچ وجه آروم نمیشدی و به هر سختی بود موهاتو کوتاه کردند بعد از آرایشگاه هم چسبیده بودی به مامان و اگه جدات میکردم گریه میکردی بالاخره آرومت کردیم یه مقدار که شاد شدی برگشتیم خونه .   نمیذاشتی ازت عکس بگیریم اما خواستن ،توانستن است ،این عکس چند دقیقه بعد از کوتاهیه ...
8 خرداد 1393

اتفاقات خوب

روز هفتم بهمن ماه سالگرد ازدواج من وپدرت بود امسال تنها سالی بود که برای این روز خوب هیچ برنامه ریزی نکرده بودم ،تو دلم دایم خودم رو سرزنش میکردم که ای کاش امسال که رادمان عزیزم هم هست یه جشن میگرفتم وقتی پدرت اومد خونه یه جشن سه نفره شاد بدون تشریفات ترتیب دادیم ،وقت شام خوردن احساس کردم چیزی داخل دهانته خواستم که خارجش کنم متوجه شدم دندون درآوردی به پدرت گفتم فکر کنم خدا بهمون هدیه داده بالاخره کلی خوشحال شدیم وبه همه کسایی که منتظر بودند خبر دادیم،خدا روشکر 92/11/9 باحالت شنا شبیه جهیدن یا پرت کردن ،خودت رو به وسایلی که دوست داری میرسونی 92/11/11 برای اولین بار دنبال پدرت با روروئک رفتی و وقتی پدرت رفت بیرون وشما رو نبرد از ...
7 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمان جون می باشد