نه ماهگی رادمان خان
خدا رو شکر پسر نازم وارد نه ماهگی شد .
پسر گلم ببخشید یه مقدار دیر عکسات گذاشتم چون روز 92/12/1 که شروع نه ماهگی شما بود رفته بودیم خونه خاله فرزانه ،خواستم عکسات بذارم به قول خاله فرزانه کامپیوتر خاله رو ترکوندم وقتی هم اومدیم خونه ،شما چنان ضربه ای به لپ تاپ زدی که بلوتوس وwifi و ...رو قطع کردی درهرصورت اونروز با خاله فرزانه وخاله مونا رفته بودیم بیرون خاله مونا هم که از سر کار اومده بود دائم میگفت یه چیز بخرید من بخورم خاله فرزانه هم برای اینکه هم خاله مونا رو راضی کنه و هم جشن نه ماهگی شما رو برگزار کنه یه ظرف شیرینی خرید ورفتیم خونه و یه جشن چهار نفره گرفتیم فرقش با ماههای پیش این بود که روی مبل نمیموندی وخودت پرت میکردی روی ظرف شیرینی ،ظرف بیسکویتی شیرینی رو شکستی ، دوچرخه خاله رو داشتی میشکستی که نجاتش دادیم ،دوتا مروارید خوشگل داری وکنترلت خیلی سخت تر شده داشت یادم میرفت گردنبندت رو پاره کردی و یه تغییر دیگه اینکه موهای جلوی سرت یه کوچولو بلند شده ومن بابت همه اینها خدارو شکر میکنم
درضمن این لباس رو تابستان پیش پدرت برات خریده بود که تابستان قبل برات بزرگ بود،زمستان اندازه بود و تابستان بعد کوچک میشه
این ساعت خوشگل رو دایی علی جون لطف کرده خریده البته انقدر برات هدیه میخره که واقعا نمیدونم چه جوری براش جبران کنم بازم دست شما دردنکنه دایی خیلی مهربون
اینا هم عکسای شما اواخر بهمن ماه توی بازار مبل
اینجا هم رفته بودیم فست فود بوف اول شما روی صندلی کودک نمینشستی ولی وقتی نشستی فقط ببین داری چه کار میکنی صدات توی رستوران پیچیده بود ،تازگیها با دستای خوشگلت ضربه هایی میزنی که به نظر میاد خیلی باید دردناک باشند!!!!!!؟؟ این میز بیچاره هم بی نصیب نبود از این ضربه ها