رادمان جونرادمان جون، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

رادمان جون

تولد یه همبازی پر و پا قرص

روز سه شنبه 10/10/92  بالاخره مهرسا جون چشمهای خوشگلش به این دنیا باز کرد مهرسا جون متعلق به یه خانواده پر انرژیه (ماشالله) به خاطر همین موضوع من خیلی خوشحالم چون یه باره دیگه خاله شدم وهم اینکه پسر نازم همبازی پیدا کرد  پسر خوشگلم :همین که به ماخبردادند مهرسا به دنیا اومده باپدرت و خاله مونا رفتیم بیمارستان پیامبران دیدن خاله ودختر خاله نازت تازه شما کلی هم تیپ زده بودی  عکسا شو حتما برات میذارم بعد از اونجا  رفتیم خونه خاله زهرا ولی وقتی برگشتیم خونه متوجه شدم شما تب داری تاصبح من وپدرت نخوابیدیم و پدرت هم نتونست بره سرکار چون من تنها بودم وهمه رفته بودند پیش مهرسا جون طبق معمول مامان منصو ره اشک میریخت وپدرت هم شما رو ...
18 دی 1392

تبلیغات برای پدربزرگ

اینم از محصول تولیدی پدربزرگ دست بابا رضا درد نکنه دیروز ظهر ازش پرسیدم کی برای پسر من رکابی و اسلیپ سفارشی میدوزی گفت تابستان ولی شب  با یک پلاستیک پر از لباس اومد خونمون منم عکس یک دست از لباسا رو میذارم تا هم براش تبلیغ بشه وهم خوشحال بشه و بازم ازاین کارا بکنه ...
27 آذر 1392

کارتون نگاه کردن

چند وقتی هست که کارتون نگاه میکنی ولی دیروز  در مقابل صحنه های مهیج عکس العمل نشان میدادی وهرچه از تلویزیون دورت میکردم با روروئکت میرفتی جلوو روروئک و میچسبوندی به تلویزیون احساس میکردم حرص هم میخوری یه خورده که کارتون میگ میگ نگاه کردی زدی زیر گریه البته شاید گریه ات دلیل دیگه ای داشت و دیگه اینکه دوست داری به کامپیوتر نزدیک بشی وبه تصاویرش نگاه کنی البته یکبار بردمت نزدیک تا کی بورد لمس  کنی ولی متاسفانه شما دهنت باز کردی تا بخوریش ...
24 آذر 1392

عکس العمل شما در مقابل بازی بچه ها

جمعه 22/9/92 آش نذری شما رو خونه مامان ملی پختیم همه بودند آخر شب نیما ومانی به شوخی با هم دعوا میکردند شما هم جیغ میکشیدی ولی گریه هم نمیکردی عکس العملت برای همه جالب بود راستش بخوای من وپدرت هم خیلی خوشحال بودیم چون پسرمون خدارو شکر داره بزرگ میشه ...
24 آذر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمان جون می باشد